رانندگی در مستی اثری از یغما
هر روز به قتل ميرسمُ شعرِ من فقط به انتشار شعله ي کبريت ميرسه
دردم هزار سالِ مثِ دردِ حافظهِ درمونشم همونيه که کشفه رازيِ
نسلي که سر سپرده ي عصر حجر شده به ساقياي ارمنيِ پير راضيِ
وقتي که زندگي يه تئاتره مزخرفهِ تنها به جرعه هايِ فراموشي دل خوشم
راسکول نيکف يه پيرِ زنو شَقِ کرد و من با اون تبر فرشته ي الهامو ميکشيم
هي مست ميکنم مثِ يه بطريِ شراب که وقتي پاش بيوفته يه کوکتِل مولوتوفه
يه مجرم فراري شدم که تو زندگيش درگيره يه گُريزه بدونه توقفِ
هي مست ميکنم مثِ يه بطريِ شراب که وقتي پاش بيوفته يه کوکتِل مولوتوفه
يه مجرم فراري شدم که تو زندگيش درگيره يه گُريزه بدونه توقفِ
فرقي نداره جاده ي جالوسُ راهِ قُم من مستي ام که خوش داره رانندگي کنه
يه ماهي که تو اکواريوم زار ميزنه تا توي اشک هايِ خودش زندگي کنه
بايد تِلو تِلو بخوري اين زمونه رو وقتي که مست نيستي به بن بست ميرسي
تو مستي آدما دوباره مهربون ميشن حتي برادرايِ تويِ ايست بازرسي
" ميخندن به دست تو دست بند ميزنن راهُ براي بردنِ تو باز ميکنن
تو دامِ مورچه ها به سليمان بَدَل ميشي قاليچه ها بدونه تو پرواز مي کنن "
اين باره چندمِ که يه جرمِ مشترک هشتاد تا ضربِ پشتتو هاشور ميزنِ
برگرد خونه حتي اگه با خبر باشي تنها دلِ خودت براي تو شور ميزنه
يه گِلايلي تو اين سرزمينِ شوم راهت به قبرُ سنگِ گرانيت ميرسه
هر روز به قتل ميرسي و شعرِ تو فقط به انتشار شعله ي کبريت ميرسه
هي مست ميکني مثِ يه بطريِ شراب که وقتي پاش بيوفته يه کوکتِل مولوتوفه
يه مجرمِ فراري شدي که تو زندگيش درگيره يه گريزه بدونه توقفِ
هي مست ميکني مثِ يه بطريِ شراب که وقتي پاش بيوفته يه کوکتِل مولوتوفه
يه مجرمِ فراري شدي که تو زندگيش درگيره يه گريزه بدونه توقفِ