قو
پوشش پر روی بدن هر دو جنس نر و ماده یک شکل است، با این حال نرها از لحاظ جثه و وزن بزرگتر از مادهها هستند.[۱۵] نژادهای قوی ساکن در نیمکره شمالی دارای پوشش پر کامل سفیدند ولی نژادهایی که در نیمکره جنوبی زندگی میکنند دارای پرهای مختلط سفید و سیاه بر بدن خود هستند. پرهای سفید در قوها به همراه نیازشان برای به زیر پوشش بردن قلمروشان فرگشت پیدا کردند؛ چرا که قوهایی با پر سفید بیشتر میتوانستند حضور فیزیکی خود را به نمایش بگذارند. قوهایی با بیشترین حس قلمروخواهی، درعین حال، بیشترین تولید صدا را نیز دارند که تاییدی بر این نگرهاست.[۱۶]
قوی سیاه استرالیایی دارای پرهای کامل سیاهاست به استثنای شاهپرهایش که سفیدرنگند. قوی گردنسیاه ساکن آمریکای جنوبی نیز دارای بدنی به رنگ سفید و گردنی سیاه رنگ است.[۱۷] توضیحی فرگشتی از چرایی پدید آمدن پرهای سیاه در قوهای سیاه و گردنسیاه میتواند این باشد که پر سیاه به کمشدن توجه بر روی آنها در مناطقی که درشان زندگی میکنند کمک میکند و نیز قو را در بالابردن هیبت خود در هنگام دفاع از قلمرو یاری می رساند.[۱۸]
پاهای قو در حالت کلی به رنگ خاکستری است، به استثنای گونهٔ قوی ساکن آمریکای جنوبی که پاهای صورتی دارد. رنگ نوک نیز تغییر پذیر است: چهار نژاد قوی ساکن در بخشهای نزدیک قطب شمال نوکهای سیاه با معدود موارد زرد دارند و دیگر گونهها دارای نوکهای قرمز و سیاه هستند. با اینکه در حالت کلی پرندگان دندان ندارند، قوها در این باره استثنا شمرده میشوند. ردیف شیارهای کوچک روی منقار به آنها توانایی گرفتن و خوردن جانوران آبزی ریز را میدهد. دم قوها نقش هدایتکننده هوایی آنها را بازی میکند و در هنگام پرواز به کمکشان میآید. شکل دوکیشکل دم باعث میشود که قوها بتوانند تعادل خود در هوا را حفظ کرده و به سادگی در آن تغییر جهت دهند.[۱۹]
قوها به گونهٔ معمول در نواحی معتدل زمین زندگی میکنند و به ندرت در مناطق گرمسیری پیدا میشوند. چهار نژاد قو در نیمکره شمالی، یک نژاد در استرالیا و نیوزلند و یک نژاد در آمریکای جنوبی یافت میشوند. قوها در بخشهای گرمسیری آسیا، آمریکای مرکزی، بخشهای شمالی آمریکای جنوبی و نیز کل آفریقا دیده نمیشوند.[۵۹]
در میان نژادهای این پرنده چندین نژاد مهاجر هستند. قوی گنگ در اروپای غربی مهاجرت پارهای دارد حال آنکه مهاجرت کامل خود را میان اروپای شرقی و آسیا انجام میدهد. قوهای فریادزن و توندرا نیز مهاجرت کننده هستند. همچنین قوی سیاه مهاجرت خود را در میان بخشهای شرقی و غربی قاره استرالیا انجام میدهد.[۶۰] در ایران، قوهای فریادکش را میتوان در فصل زمستان در مناطق شمالی کشور از جمله سرخرود در استان مازندران، دید. این قوها به صورت فصلی به نواحی شمالی ایران مهاجرت میکنند و با گرمشدن هوا منطقه را به سوی عرضهای بالاتر ترک میکنند.[۶۱] در کل سه گونه قوی سوتزن، کوچک، و گنگ به مناطق شمالی و مرکزی ایران و خاورمیانه مهاجرت میکنند.[۶۲]
قوها همچنین به عنوان پرندگان آبزی در بسیاری از باغها و باغوحشهای سراسر جهان نگهداری میشوند؛ در ایران باغ پرندگان شهر اصفهان از جمله مکانهایی است که دو گونه قوی گنگ و سیاه را در خود جای دادهاست.[۶۳]
زمان و مکان گذشته در زندگی قوها نقش مهمی بازی میکنند. هر بهار، زوجهای جوجهزا به همان محلی باز میگردند که پیشتر در آن آشیانه داشتند و هر پاییز همان مسیر مهاجرتی را میپیمایند که به همان مکانهای گذران زمستانی پیشین منتهی میشد. با این کار آنها از دانش و آگاهی که نسبت به راهها و مراکز تغذیه توسط نسلهای گوناگون خودشان و دیگر قوهای پیشین به دست آمده، بهره میبرند.[۶۴] با این حال قوها ممکن است همواره به یک مکان ویژه باز نگردند و بسته به میزان غذا و شرایط آبوهوایی به مناطق دور و نزدیک آن مهاجرت کنند. مسافت بعضی مهاجرتها، به ویژه آنهایی که توسط قوهای سوتزن در آمریکای شمالی و قوهای کوچک در اوراسیا انجام میشوند، میتواند به ۳٬۲۰۰ کیلومتر برسد و مهاجرت چندین هفته طول بکشد.
قوها تکهمسر هستند، در دو سالگی زوج انتخاب میکنند و زوج شدن میان آنها میتواند تا سالها، و گاه تا پایان عمر، ادامه پیدا کند. دانشمندان دلایل گوناگونی برای چرایی ایجاد تکهمسری در میان غازها و قوها عنوان کردهاند. یکی از این دلایل آن است که قوی نر با ماندن در کنار شریکش میتواند اطمینان حاصل کند که قوی ماده مواد غذایی/چربی مورد نیاز برای فصل جفتگیری را به دست خواهد آورد و نر میتواند بچههای تندرستی از ژن خود داشته باشد.[۷۶] قوهایی که چندین سال با هم سر میکنند روحیه همکاری بیشتری با هم خواهند داشت و این احتمال به ثمر رسیدن بهتر جوجهها را بالا میبرد. از دیگر دلایل تکهمسری در میان قوها میتوان به این نکته اشاره کرد که به دلیل آنکه قوها اغلب مهاجرت میکنند و این مهاجرت انرژی بسیار زیادی از آنها میبرد، آنها نیاز به این دارند تا در فصلهای مشخصی از سال و در مدت زمان کم میزان غذای زیادی دریافت کنند. اینکه مادهای بتواند نری را در همه طول سال در کنار خود داشته باشد این امکان را به او میدهد که با افزایش سلطه[پانویس ۶] خود، زمینهای پر غذای بیشتری را در اختیار داشته باشند و ساده تر به تغذیه و ذخیره کردن مواد غذایی بپردازند.[۷۷]
بررسیها نشان میدهند که میزان وفاداری به همسر در میان قوها و غازها ۹۲ تا ۱۰۰ درصد همه جفتشدنها است.[۷۸] با این حال جدایی نیز در میان آنها دیده میشود که گاهی در نتیجهٔ ناکامی در تخمگذاری پدید میآید.[۷۹] در میان قوهای کوچک هیچ موردی از «جدایی» زوجها دیده نشدهاست و نرخ جدایی در میان قوهای فریادکش و گنگ به ترتیب ۰٫۷ درصد و ۵٫۸ درصد است.
معمولترین علت مرگ قوها برخورد آنان با اشیا ساخته شده توسط انسانها است که ۲۶ درصد کل مرگ و میر آنها را تشکیل میدهد. این مساله از آن رو برای قوها مشکلآفرین است که جثه بزرگ و وزن زیادشان باعث میشود که هنگامی که با سرعت ۵۰ تا ۸۰ کیلومتر در ساعت پرواز میکنند، نتوانند فوری از سرعت خود بکاهند و با خودروها و خطوط برق فشار قوی برخورد کنند. از سوی دیگر توانایی دید آنها متوسط است و نمیتوانند سیمهای باریک خطوط برق را ببینند.[۹۳] قوها میتوانند قربانی بیماریهای مشترک میان پرندگان، از جمله آنفلوآنزای پرندگان، شوند.[۹۴]
دیگر فعالیتهای انسانی و آلودگی محیط زیست نیز از جمله تهدیدکنندگان جان قوها هستند. پسماندهای نفتی هر ساله صدها قو را چه از راه مسمومیت به خاطر خوردن نفت و مشتقات آن و چه از راه آسیب رساندن به توانایی پرواز و ضدآببودن پرهایشان، میکشند. هنگامی که نفت به پرهای قو برسد میتواند به سادگی به سطح بدن که هیچ گاه تماسی با آب ندارد برسد و جانور را بیمار کند.[۹۵]
مرگ به دلیل مسمومیت با میزان بالایی از سرب نیز از دیگر مواردی است که فعالیتهای انسانی قوها را تحت تاثیر قرار میدهد؛ در این موارد قوها با خوردن ناآگاهانه وزنههای سربی قلاب ماهیگری، که برای سنگین شدن آن و پایین رفتنش در آب به کار برده میشوند، و یا زندگی در آبی که توسط پسماندهای حاصل از کاوشهای معدنی آلوده شده باشد دچار مسمومیت میشوند. در یک بررسی انجام گرفته در سال ۱۹۹۴ میلادی، تعداد ۱۰٬۰۰۰ قوی کشته شده توسط این عامل در ۱۴ کشور جهان شناسایی شدند.[۹۶] هنگامی که سرب وارد بدن قو میشود و جذب آن میگردد بیدرنگ باعث اختلال در سامانه عصبی-ماهیچهای میشود. قوهای آلوده ماهیچههایی نرم پیدا میکنند و گردنشان خم و گرهخورده میشود. در این هنگام توانایی ماهیچههای گردن برای فرو دادن غذا به درون معده تحلیل میرود و قو در حالی که گردنی پر از غذا و معدهای خالی دارد، پس از مدتی از گرسنگی میمیرد.[۹۷]
دشمنان طبیعی قوها را راکون، روباه، سمور آبی، کایوت و سگها تشکیل میدهند که با حمله به آشیانه در هنگام خلوت بودن تخم انها را میخورند.
قوها به دلیل رنگ ویژه بدن و رفتارهای منحصر به فردشان همواره در طول تاریخ مورد توجه انسانها بودهاند و از آنها در فرهنگ بشری یاد شدهاست. کهنترین نگارههای قو مربوط به دوره سنگی میشوند. تصاویری از قو مربوط به این دوره بر روی صخرههای دریاچه اونگا در روسیه پیدا شدهاند.[۱۰۴] بیشتر این نگارهها حاصل خیالپردازیهای انسانها بودهاند و نقش آنها در باورهای مربوط به فرهنگهای پگان آشکار است. در بعضی از آیینهای پرستش خورشید، قو به شکل خورشید به تصویر کشیده میشد؛ او کسی بود که ارابه براهما را «که سریعتر از خیال پرواز میکرد،» میراند.[۱۰۵] آپولو، خدای خورشید در یونان باستان، ارابهای داشت که توسط قوها کشیده میشد و او توسط آن به سرزمینی بهشتی میرفت که انسانها میتوانستند در آن هزار سال زندگی کنند.[۱۰۶]
مردمان روم و یونان باستان آمدن قوها و دیده شدنشان توسط مردم را نشانهای از آب و هوای خوب و دریانوردی امن میدانستند.[۱۰۴] از قو در افسانههای یونان باستان نیز سخن به میان آورده شدهاست. در داستان لدا و قو، زئوس در هیبت یک قو بر لدا پدیدار شده و در کنار او میخوابد. قوها برای لدا مقدس بودند و این به خاطر پرهای سفیدشان و تصویر V شکل پروازشان در آسمان به هنگام مهاجرت بوده چرا که V در آن هنگام نمادی زنانه تلقی میشده؛ از این رو زئوس ترجیح میدهد در چنان هیبتی با لدا همخوابه شود.[۱۰۶] در نوشتار رومیان و یونانیان همچنین به آواز قو در هنگام مرگش توجه شدهاست. ارسطو نخستین اشارات به این آواز قوها را داشته. در حکایتهای ازوپ قویی در پاسخ به پرسش رهگذری که از او دلیل نغمهسراییش پیش از مرگ را میدهد، میگوید که او از آن رو آواز میخواند که«به زودی به جایی خواهم رفت که دیگر نه دشمنی دارم، نه شکارچی به سراغم میآید، و نه گرسنگی را تجربه خواهم کرد.» بنا به گفته افلاطون، سقراط نیز بر این باور بود که قوی در حال مرگ زیباییهای بهشت را در نغمهاش پیشبینی میکند. رابطه قو با جهان پس از مرگ و دانش آنها از آنکه پس از مرگ چه در پیش است تا آنجا پیش رفت که باوری شکل گرفت که در آن تصور میشد روح همه شاعران بزرگ در بدن قوها ظهور پیدا میکند.